https://religiousopinions.com
Slider Image

مسیحیت عضلانی: مسیحیت مردانه در مقابل مسیحیت زنانه

مسیحیت ماهیچه ای چیست؟

از آنجا که کلیساها به این ترتیب با زنان و زنانه شدن در ارتباط بودند ، در اواخر قرن نوزدهم ، مردان مسیحی شروع به جستجوی تغییراتی در ماهیت مسیحیت و کلیساهای مسیحی کردند که منعکس کننده ارزشهای "مردانه" بودند. در آمریکا ، این شکل اولیه مسیحیت ماهیچه ای از ورزش به عنوان نقاله یا ارزشهای اخلاقی ، مانند مردانگی و نظم و انضباط استفاده می کرد. امروزه ورزش بیشتر به عنوان وسیله ای برای تبشیر مورد استفاده قرار می گیرد ، اما یک اصل اساسی که مسیحیت باید "مردانه" باشد در سایر زمینه ها زنده مانده است.

مسیحیان مسیحی و جنگجو:

جنگ و زندگی جنگجو برای قبایل ژرمی که کنترل امپراتوری روم را به عهده داشتند ، محوری بود. برای زنده ماندن مسیحیت ، رهبران مسیحی مجبور بودند دین خود را با اخلاق جنگجو آلمانی تطبیق دهند. آلمانی ها مسیحی شدند ، اما مسیحیت در این روند نظامی سازی شد. عیسی یک رزمنده جوان شد ، بهشت ​​والله شد و شاگردان گروه جنگی شدند. این نخستین تلاش برای تبدیل مسیحیت از چیزی نرم یا زنانه به چیزی مردانه بود.

مسیحیت عضلانی در آلمان نازی:

خصوصیات مردانه سنتی نقش بسیار مهمی در بلاغت نازی ها داشت ، بنابراین مسلمین مسیحیان نازی یک مسیحیت مردانه را بر زنانه ترجیح می دادند. به گفته آنها ، مسیحیت واقعی مردانه و سخت بود ، نه زنانه و ضعیف. آدولف هیتلر عیسی "خداوند و منجی من" را "مبارز" توصیف کرد. عیسی مسیح او و عیسی مسیحیان آلمانی عموماً جنگجوی جنگجوئی بود که برای خدا می جنگید ، و نه بنده رنجنده ای که مجازات گناهان جهان را پذیرفت.

مسیحیت ماهیچه ای و بنیادگرایی آمریکا:

جنبه مهم بنیادگرایی اولیه آمریکا بازپس گیری کلیسای مسیحی برای مردان بود. این بدان معنی بود که ابتدا قدرت زنان در کلیساها با زیر سؤال بردن مشروعیت اقتدارشان کاهش می یابد و دوم تزریق زبان بکر ، قهرمانی و نظامی گرا به آموزه های مسیحی. روحانیت معاصر بسیار ضعیف و زنانه بودند. فراخوانی برای وزرای مردانه مانند پیشگامان اولیه آمریکا زیاد شد. آنها یک کلیسای مسیحی مبارز و پرخاشگر را می خواستند.

مسیحیت عضلانی با یک عیسی عضلانی:

با موفقیت تبدیل مسیحیت به یک ایدئولوژی مبارزتر و عضلانی تر ، به یک الگوی نقش ، یک عیسی عضلانی و مبارز نیاز داشت. داستانهای پرخاشگرایی عیسی ، مانند پاکسازی معبد ، تأکید جدیدی کرد. حتی نماد نگاری عیسی متحول شد ، با اینكه عیسی به معنای واقعی کلمه با عضلات بزرگ و در موضع های نبرد به تصویر کشیده شد. مسیحیان آمریکایی یک عیسی عضلانی را توسعه دادند تا یک مسیحیت جدید و عضلانی را در فتح مدرنیته و کفر به عهده بگیرد.

مسیحیت و ورزش های عضلانی:

با توجه به اینکه مردان از نظر تاریخی بر ورزش چیره شده اند ، طبیعی است که آنها به مکانی برای مسیحیت ماهیچه ای تبدیل شوند. در اواخر قرن نوزدهم ، مردان مسیحی به گروه های برادری پیوستند که بر ورزش تاکید داشتند. با رشد ورزش های حرفه ای در طول قرن بیستم ، ورزشکاران مسیحی استدلال می کردند که بدن یک معبد برای خدا است و باعث می شود ورزشکاران شبه کشیش شوند. از اهمیت ویژه ای برای مسیحیان انجیلی استفاده از ورزش های دبیرستانی و دانشگاهی برای ترویج مسیحیت برخوردار است.

مسیحیت و زنان مسیحی:

از آنجا که مسیحیت ماهیچه ای بر جایگزینی ویژگی های زنانه با فضیلت های مردانه متمرکز است ، لزوماً شامل حمله به زنان در کلیسا می شود. این حملات ممکن است ظریف باشد ، اما هراس اجتناب ناپذیر از همه چیز مرتبط با زنان است. با اصرار اینكه عیسی ، خدا و كلیسای مسیحی مردانه و بطور خاص زنانه نیستند ، به این پیام ارسال می شود كه خصوصیات زنانه نسبت به همه چیز مردانه پایین است. زنان نیز به دلیل مشکلات موجود در کلیسا مقصر هستند.

مسیحیت عضلانی و نگهبان وعده:

شاید آخرین و بارزترین نمونه فشار عمومی برای مسیحیت عضلانی تر ظهور جنبش وعده نگهبانان باشد. با تأسیس بیل مک کارتینی ، مربی فوتبال ، به تأسیس مجمع در اختیار مردان قرار گرفت تا مسیحیت خود را در شرکت انحصاری مردان دیگر کشف کنند. Promise Keepers برای ارتقاء ارزش های مردانه ، فضیلت های مردانه و در نهایت یک کلیسای مسیحی دگرگون شده در آمریکا ایجاد شده است که در آن مردان می توانند احساس بیشتری در خانه و (البته) مسئول داشته باشند.

جمعیت ، زنان و مردان در مسیحیت:

فرض مهمی که در ترویج مسیحیت عضلانی به کار رفته بود این ایده بود که زنان کلیسای مسیحی را به دست گرفتند - این که در یک زمان در گذشته ، مسیحیت یک دین مردانه بوده است اما چیزی از دست رفته بود. با این وجود ، شواهد نشان می دهد كه آمار جمعیتی مسیحی همیشه در درجه اول زنان بوده است. زنان همواره نقشهای مهم رهبری را در كلیساها داشته اند ، اما مردان از این امر خشمگین شده و آنها را تا حد ممكن در پیش زمینه نگه داشته اند.

مسیحیت عضلانی به عنوان حمله به لیبرالیسم ، مدرنیته:

مسیحیت عضلانی بر اساس تمایز بنیادی و کلامی بین ارزشهای ظاهراً زنانه و زنانه تأسیس شد. به همین دلیل این امکان را برای بنیادگرایان مخالف مدرنیته فراهم آورد تا آنچه را که از مدرنیته دوست نداشتند به طبقه "زنانه" منتقل کنند. بنابراین زنان حامل تمام آنچه در مورد دنیای مدرن متنفر بودند در حالی که مردان با همه چیز خوب و مثبت سرمایه گذاری می شدند.

انگیزه مهم حمله به زنان و مدرنیته این احساس بود که زنان به حوزه های سنتی مردانه مانند محیط کار و دانشکده ها تجاوز کرده بودند. علاوه بر این ، رهبری زنان در کلیساها با ایجاد یک روحانیت نابخرد و احساس ضعیف از خود ، به مسیحیت آسیب رسانده بودند. همه اینها با لیبرالیسم ، فمینیسم ، زنان و مدرنیته همراه بود.

اگرچه نمونه هایی از چیزی مانند مسیحیت عضلانی را می توان در مسیحیت باستان و در اروپا یافت ، اما در درجه اول یک پدیده آمریکایی و یک واکنش بنیادگرایانه آمریکا علیه دوران مدرن برابری و آزادی است. مسیحیت ماهیچه ای با فشار آوردن سلسله مراتب سنتی و ساختارهای سنتی اقتدار - ساختارهایی که به طور طبیعی توسط مردان اداره و کنترل می شوند ، مردانگی را تا حدودی تحت فشار قرار می دهد. بنابراین مبارزه با "زنانه سازی" کلیسا یا جامعه مبارزه با از دست دادن امتیازات و قدرت سنتی است.

در واقع ، توسعه بنیادگرایی و بعداً حق مسیحی ، حداقل تا حدی می تواند به عنوان واکنشی علیه برابری و تلاش برای دفاع یا احیای امتیازات سنتی توصیف شود. از آنجا که بسیاری از امتیازات با سنت هایی پیوند می خورد که خودشان با دین گره خورده اند ، طبیعی است که حمله به امتیازات سنتی به عنوان حمله به دین تلقی شود.

آنها به نوعی حمله به دین هستند - دین تا حدی مقصر استمرار امتیازات ناعادلانه در جامعه است. فقط به این دلیل که نابرابری و امتیاز از پشتوانه دینی برخوردار است ، آنها را از ارزیابی منطقی و انتقاد معاف نمی کند.

نکاتی در مورد مطالعه برتر برای نوجوانان مسیحی

نکاتی در مورد مطالعه برتر برای نوجوانان مسیحی

نام های پسر مورد علاقه هندی و معنی آنها

نام های پسر مورد علاقه هندی و معنی آنها

منظور از خواب در مورد مارها چیست؟

منظور از خواب در مورد مارها چیست؟