یک جنبه خاص از تکامل وجود دارد که باید مورد توجه ویژه قرار گیرد: تمایز مصنوعی بین آنچه که "میکروسکوپول" و "تکامل" نامیده می شود ، دو اصطلاح است که اغلب توسط خلاقیت ها در تلاش برای نقد استفاده می شوند. تکامل و نظریه تکاملی.
Microevolution در مقابل Macroevolution
از Microevolution برای اشاره به تغییرات در ژن ژن یک جمعیت در طی زمان استفاده می شود که منجر به تغییرات نسبتاً ناچیز در موجودات در جمعیت می شود - تغییراتی که باعث نمی شود موجودات جدید به عنوان گونه های مختلف در نظر گرفته شوند. نمونه هایی از چنین تغییراتی در رشد چند متغیری می تواند شامل تغییر رنگ یا اندازه گونه باشد.
در عوض ، Macroevolution برای اشاره به تغییرات موجودات زنده به اندازه کافی قابل توجه است که با گذشت زمان ، موجودات جدید به گونه ای کاملاً جدید در نظر گرفته می شوند. به عبارت دیگر ، موجودات جدید قادر به همبستگی با اجداد خود نیستند ، با فرض اینکه ما قادر به جمع آوری آنها هستیم.
خلقت گراها اغلب استدلال می كنند كه آنها میكروسختی را قبول می كنند اما كلانشكافی را نمی پذیرند - یك روش معمول برای گفتن این است كه بگوییم سگها ممكن است بزرگتر یا كوچك تر شوند ، اما آنها هرگز گربه نمی شوند. بنابراین ، ریزگرداندن ممکن است در گونه سگ ها اتفاق بیفتد ، اما کلان توسعه هرگز چنین نخواهد شد.
تعریف تکامل
با این اصطلاحات مشکلات خاصی وجود دارد ، به ویژه در شیوه ای که افراد خلاق از آنها استفاده می کنند. نکته اول کاملاً ساده است که وقتی دانشمندان از اصطلاحات خرد و کلان توسعه استفاده می کنند ، آنها را به همان روش خلاقیت طلبان استفاده نمی کنند. این اصطلاحات نخستین بار در سال 1927 توسط دانشمند روسی Iurii Filipchenko در کتاب خود درباره تکامل Variabilit t und Variation ( تنوع و تنوع ) استفاده شد. با این حال ، آنها امروز در استفاده نسبتاً محدود باقی مانده اند. شما می توانید آنها را در برخی از متون ، از جمله متون زیست شناسی پیدا کنید ، اما به طور کلی ، اکثر زیست شناسان به سادگی به آنها توجه نمی کنند.
از نظر زیست شناسان ، تفاوت قابل توجهی بین ریزگردها و کلانشهرها وجود ندارد. هر دو به یک شکل و به همان دلایل اتفاق می افتند ، بنابراین هیچ دلیل واقعی برای تمایز آنها وجود ندارد. وقتی زیست شناسان اصطلاحات مختلفی را به کار می برند ، صرفاً به دلایل توصیفی است.
با این حال ، هنگامی که افراد خلاق از اصطلاحات استفاده می کنند ، به دلایل هستی شناختی است - این بدان معنی است که آنها در تلاشند تا دو فرایند اساسی را توصیف کنند. ذات آنچه که به معنای خردآفرینی است ، برای آفرینندگان ، با ذات آنچه که به معنای اقتصاد کلان است ، متفاوت است. اگر یک خط جادویی بین ریزگردها و اقتصاد کلان وجود داشته باشد ، آفرینشگرها تحت تأثیر قرار می گیرند ، اما چنین خطی در علم وجود ندارد. توسعه کلان صرفاً نتیجه رشد زیادی در یک بازه زمانی طولانی است.
به عبارت دیگر ، آفرینندگان در حال دستیابی به اصطلاحات علمی هستند که معنای خاص و محدودی دارند ، اما آنها از روشی گسترده تر و نادرست استفاده می کنند. این یک خطای جدی اما غافلگیر کننده است - آفرینندگان به طور منظم از اصطلاحات علمی استفاده می کنند.
دومین مشکل در مورد استفاده آفرینش گرا از اصطلاحات خرد و کلان توسعه این واقعیت است که تعریف آنچه که یک گونه را تشکیل می دهد به طور مداوم تعریف نشده است. این می تواند مرزهایی را که ادعای آفرینشگرها بین ریزگردها و اقتصاد کلان وجود دارد پیچیده کند. از این گذشته ، اگر کسی ادعا کند که رشد خرد هرگز نمی تواند تبدیل به یک اقتصاد کلان شود ، لازم است که مرز را مشخص کنیم که ظاهراً نمی تواند از آن عبور کند.
نتیجه
به بیان ساده تر ، تکامل نتیجه تغییر در کد ژنتیکی است. ژنها ویژگیهای اساسی یک فرم زندگی را رمزگذاری می کنند ، و هیچ مکانیسم شناخته شده ای وجود ندارد که بتواند از تغییرات کوچک (ریزگرد) جلوگیری کند و در نهایت منجر به ایجاد یک رشد کلان شود. در حالی که ژنها می توانند به طور قابل توجهی بین اشکال مختلف زندگی متفاوت باشند ، مکانیسمهای اساسی عملکرد و تغییر در همه ژنها یکسان هستند. اگر یک خلقتگر را می یابید که می گوید تکامل می تواند رخ دهد اما رشد کلان نمی تواند ، به سادگی از آنها بپرسید که چه موانع بیولوژیکی یا منطقی مانع از تبدیل شدن اولی می شود - و به سکوت گوش دهید.