همسانی های تشریحی شباهت های مورفولوژیکی یا فیزیولوژیکی بین گونه های مختلف گیاهان یا حیوانات هستند. آناتومی تطبیقی ، که مطالعه همسانیهای آناتومیکی است ، منبع سنتی ترین شواهد برای تکامل و نزول مشترک است. همسانی های تشریحی نمونه های بسیاری از روابط عمیق بین گونه هایی را ارائه می دهند که بهترین و تنها از طریق تئوری تکاملی تبیین می شوند ، در حالی که شباهت ها از منظر عملکردی معنا ندارند.
اگر گونه ها به طور مستقل (بطور طبیعی یا از طریق یک عمل الهی) به وجود آمده اند ، هر ارگانیسم باید دارای خصوصیاتی منحصر به فرد با طبیعت و محیط آن باشد. بدین معنی که آناتومی ارگانیسم به روشی متناسب با روش زندگی خاص خود عمل می کند. اگر گونه ها تکامل یابند ، آناتومی آنها به وسیله آنچه اجدادشان قادر به تهیه بودند محدود می شوند. این بدان معناست که آنها از ویژگی هایی برخوردار نخواهند بود که مناسب نحوه زندگی آنها باشد و ویژگی های دیگری نیز دارند که چندان مفید نیستند.
آفرینش کامل در مقابل تکامل ناقص
اگرچه آفرینندگان دوست دارند در مورد چگونگی طراحی "زندگی" کاملاً صحبت کنند ، واقعیت این است که وقتی به دنیای طبیعی نگاه می کنیم این مسئله را پیدا نمی کنیم. درعوض ، ما گونه هایی از گیاهان و حیوانات را می یابیم که ممکن است با ویژگیهای آناتومیکی موجود در گونه های دیگر و سایر موارد با ویژگیهای آناتومیکی که به نظر می رسد مربوط به گونه های دیگر ، گذشته یا حال هستند ، بسیار بهتر عمل کنند. نمونه های بی شماری از این نوع هومولوژی ها وجود دارد.
نمونه بارز آن ، اندام pentadactyl (پنج رقمی) تتراپودها (مهره داران با چهار اندام شامل دوزیستان ، خزندگان ، پرندگان ، و پستانداران) است. وقتی عملکردهای بسیار متفاوت اندامهای مختلف همه این موجودات (گرفتن ، راه رفتن ، حفر کردن ، پرواز ، شنا و غیره) را در نظر می گیرید ، هیچ دلیل کاربردی وجود ندارد که همه این اندامها ساختار اساسی یکسانی داشته باشند. چرا انسان ها ، گربه ها ، پرندگان و نهنگ ها همه از یک ساختار اندام پایه پنج رقمی یکسان برخوردار هستند؟ (توجه: پرندگان بالغ اندامهای سه رقمی دارند ، اما از نظر جنینی این ارقام از یک پیش ساز پنج رقمی تولید می شوند.)
تنها ایده ای که معقول است این است که اگر همه این موجودات از یک جد مشترک ساخته شده اند که اتفاقاً دارای اندام های پنج رقمی است. اگر شواهد فسیلی را بررسی کنید ، این ایده بیشتر پشتیبانی می شود. فسیل های دوره دونین ، هنگامی که تصور می شود تتراپودها در حال توسعه هستند ، نمونه هایی از اندامهای شش ، هفت و هشت رقمی را نشان می دهند - بنابراین به نظر نمی رسد که محدودیتی در اندام های پنج رقمی وجود داشته باشد. موجودات چهار پا با تعداد رقم های مختلف بر روی اندام آنها وجود داشته است. باز هم ، تنها توجیهی که ایجاد می کند این است که همه تتراپودها از یک جد مشترک ساخته شده اند که اتفاقاً دارای اندام های پنج رقمی است.
انسان شناسی های مضر
در بسیاری از هومولوژی ها ، شباهت بین گونه ها به هیچ وجه به طور فعال مضر نیست. این ممکن است از منظر عملکردی معنی ندارد ، اما به نظر نمی رسد که به ارگانیسم آسیب برساند. از طرف دیگر ، به نظر می رسد که برخی از هومولوگ ها بسیار نامطلوب هستند.
یک مثال عصب جمجمه ای است که از طریق لوله ای در نزدیکی قلب از مغز به حنجره منتقل می شود. در ماهی ، این مسیر یک مسیر مستقیم است. نکته جالب اینجاست که این عصب در تمام گونه هایی که دارای عصب همولوگ هستند ، مسیری یکسان را دنبال می کند. این بدان معناست که در یک حیوان مانند زرافه ، این عصب باید یک مسخره مسخره را از گردن از مغز دور کند و سپس از گردن به ناحیه حنجره بکشد.
بنابراین ، زرافه در مقایسه با یک اتصال مستقیم باید یک 10-15 پا عصبی اضافی رشد کند. این عصب حنجره مکرر ، همانطور که گفته می شود ، به وضوح ناکارآمد است. اگر بپذیریم که زرافه ها از اجداد شبیه ماهی ساخته شده ، می توان توضیح داد که چرا عصب از این مسیر دایرهای عبور می کند.
مثال دیگر زانوی انسان خواهد بود. اگر موجودی بیشتر وقت خود را صرف پیاده روی روی زمین کند ، زانوهای مفصل عقب خیلی بهتر است. البته ، اگر وقت زیادی را برای کوهنوردی در درختان بگذرانید ، زانوهای مفصلی به جلو عالی هستند.
عقلانی کردن آفرینش های ناقص
چرا زرافه ها و انسان ها اگر به طور مستقل سرچشمه بگیرند ، چنین تنظیمات ضعیفی دارند ، موضوعی است که توضیح خلاقان برای آنها باقی مانده است. متداولترین توجیه آفرینشگرانه به هر نوع همسانی ، اغلب مربوط به "خداوند همه موجودات را براساس الگویی آفریده است ، به همین دلیل گونه های مختلف از یکدیگر شباهت هایی دارند".
غافل از این نکته که اگر چنین بود ، باید خدا را به عنوان یک طراح بسیار ضعیف در نظر بگیریم ، این توضیح به هیچ وجه توضیحی نیست. اگر خلاقیت ها ادعا می کنند که برخی از برنامه ها وجود دارد ، توضیح این طرح بر عهده آنهاست. انجام کار دیگر فقط یک استدلال از ناآگاهی است و معادل گفتن کارها همانگونه است که آنها "فقط به این دلیل" هستند.
با توجه به شواهد ، توضیح تکاملی معنای بیشتری پیدا می کند.