چگونه مسیحیت توانسته است اینقدر خشونت ایجاد کند ، حتی در حالی که طرفداران آن اغلب آن را به عنوان دین صلح تبلیغ کرده اند؟ متأسفانه توجیه خشونت و جنگ با استفاده از اصول مسیحیت از زمان جنگ صلیبی روشی عادی بوده است
توجیهات مسیحی برای خشونت
جنگهای صلیبی تنها نمونه خشونت در تاریخ مسیحی نیستند ، بلکه بیش از هر دوره دیگر ، آنها با خشونت دسته جمعی و سازمان یافته ای مشخص می شدند که صریحاً با استدلال های خاص مسیحی توجیه می شدند.
در جنگهای صلیبی: یک تاریخ؛ نسخه دوم ، جاناتان رایلی اسمیت می نویسد:
بیش از دو هزار سال گذشته توجیهات مسیحیان از خشونت در دو مکان استراحت کرده است.
اولین مورد این بود که خشونت - به طرز وحشیانه ای به عنوان یک عمل از نیروی جسمی تعریف شده است ، که عمداً یا به عنوان یک اثر جانبی ، قتل یا آسیب به بدن انسان را تهدید می کند - ذاتاً شر نیست. از نظر اخلاقی بی طرف بود تا اینکه به قصد مرتکب صلاحیت پیدا نکرد. اگر قصد او نوعدوستانه بود ، مانند یک جراح که حتی در برابر خواسته های بیمارش ، اندام قطع عضو را می کرد - اقدامی که در بیشتر تاریخ آن جان بیمار را به خطر می اندازد - آنگاه خشونت می تواند مثبت تلقی شود. .
فرض دوم این بود که آرزوهای مسیح برای بشریت با یک سیستم سیاسی یا دوره وقایع سیاسی در این جهان همراه بود. برای صلیبیان ، اهداف او در یک برداشت سیاسی تجسم یافته بود ، جمهوری مسیحی ، یک کشور واحد ، جهانی ، متعالی که توسط او اداره می شد ، که عوامل آن بر روی زمین پاپ ، اسقف ، امپراطور و پادشاهان بودند. اعتقاد بر این بود كه تعهدات شخصی برای دفاع از خود ، یك ضروری اخلاقی برای افراد واجد شرایط برای جنگ است.
توجیهات مذهبی و غیر دینی برای خشونت
متأسفانه ، عذرخواهی از خشونت مذهبی با اصرار بر اینكه "واقعاً" در مورد سیاست ، زمین ، منابع و غیره صادق است ، درست است كه عوامل دیگر معمولاً وجود دارند ، اما صرف حضور منابع یا سیاست به عنوان یك عامل به معنای این نیست كه دین دیگر درگیر این مسئله نیست - زیرا دین از توجیه خشونت استفاده نمی شود. مطمئناً به معنای سوءاستفاده یا سوءاستفاده از دین نیست.
برای یافتن هر دینی که آموزه های آن در خدمت توجیه جنگ و خشونت نباشد ، شما را تحت فشار قرار می دهد. و در بیشتر موارد ، من معتقدم که مردم با صراحت و صمیمانه اعتقاد داشتند که جنگ و خشونت نتایج منطقی ادیان آنها است.
دین و پیچیدگی
درست است که مسیحیت به بیان صلح و عشق اظهارات زیادی می کند. کتاب مقدس مسیحی - عهد جدید - در مورد صلح و عشق بسیار بیشتر از جنگ و خشونت و موارد کمی که به عیسی نسبت داده می شود ، واقعاً طرفدار خشونت است. بنابراین توجیهی برای این فکر وجود دارد که مسیحیت باید صلح آمیز تر باشد - البته کاملاً صلح آمیز نیست ، اما مطمئناً آنقدر خونین و خشن نیست که تاریخ مسیحی بوده است.
با این وجود ، این واقعیت که مسیحیت اظهارات زیادی را به نمایندگی از صلح ، عشق و عدم خشونت ارائه می دهد ، به معنای این نیست که لزوماً باید صلح آمیز باشد و اینکه هرگونه خشونت از جانب آن انجام می شود ، یک ناهنجاری یا به نوعی ضد مسیحی است. ادیان اظهارات متناقضی را در مورد همه مسائل ارائه می دهند ، به مردم این امکان را می دهد که در مورد هر موضع گیری در هر سنت دینی از پیچیدگی و سن کافی توجیه کنند.