جدایی کلیسا و دولت چیست؟ این یک سؤال بسیار خوب است - ممکن است کشور و یکی از مفاهیم سوء تفاهم ، سوء تفسیر و سوءاستفاده در مباحث سیاسی ، حقوقی و مذهبی امروز در آمریکا باشد. همه یک عقیده دارند ، اما متأسفانه بسیاری از این عقاید به طرز فاحشی نادرست از اطلاعات نادرست پخش می شوند.
جدایی کلیسا و دولت نه تنها به اشتباه درک نمی شود بلکه از اهمیت بسیار بالایی نیز برخوردار است. این احتمالاً یکی از معدود نکاتی است که همه افراد در همه طرف های بحث و گفتگو می توانند به راحتی با هم توافق کنند - ممکن است دلایل توافق بر سر آنها متفاوت باشد ، اما آنها موافق هستند که جدایی کلیسا و دولت از اصول اساسی قانون اساسی در تاریخ امریکا.
"کلیسا" و "ایالتی" چیست؟
درک جدایی کلیسا و دولت از این واقعیت پیچیده است که ما از چنین عبارت ساده شده استفاده می کنیم. بسیاری از سازمان های مذهبی در ایالات متحده وجود دارند که نام های مختلفی از قبیل کلیسا ، فرهنگ موسیقی ، معبد ، سالن Kingdom و بیشتر. همچنین بسیاری از نهادهای شرکتی وجود دارند که چنین عناوینی مذهبی را اتخاذ نمی کنند ، اما با این وجود توسط سازمان های مذهبی- مثلاً بیمارستان های کاتولیک کنترل می شوند.
در عوض ، چندین سطح دولتی در سطح فدرال ، ایالتی ، منطقه ای و محلی وجود دارد. همچنین بسیاری از سازمان های دولتی وجود دارد - کمیسیون ها ، ادارات ، آژانس ها و موارد دیگر. اینها همه می توانند درگیری و روابط متفاوتی با انواع مختلف سازمانهای مذهبی داشته باشند.
این مهم است زیرا این واقعیت را تأکید می کند که ، در «ایجاد کلیسا و ایالت» ، - ما نمی توانیم در مورد یک کلیسای واحد ، تحت اللفظی و یک دولت واحد و تحت اللفظی صحبت کنیم. این اصطلاحات استعاره هستند ، به معنای اشاره به چیزهای بزرگتر. «خرید» باید به عنوان هر نهاد مذهبی سازمان یافته با آموزه ها و آموزه های خود ، تعبیر شود و «دولت» باید مانند هر نهاد دولتی ، هر سازمان دولتی یا هرگونه حامی دولت تعبیر شود. رویداد.
مدنی در مقابل مرجع دینی
بنابراین ، یک عبارت دقیق تر از "تفسیر کلیسا و دولت" ممکن است چیزی شبیه "تفکیک دین سازمان یافته و اقتدار مدنی" باشد ، زیرا اقتدار دینی و مدنی بر زندگی مردم چنین نیست و نباید باشد. سرمایه گذاری در همان افراد یا سازمان ها در عمل ، این بدان معنی است که اقتدار مدنی نمی توانند اجساد مذهبی سازمان یافته را دیکته یا کنترل کنند. دولت نمی تواند به نهادهای مذهبی بگوید چه موعظه ای ، چگونه موعظه کنند یا چه موقع موعظه کنند. مقامات مدنی باید با کمک نکردن به دین یا جلوگیری از دین ، یک رویکرد "دستبرد" را اعمال کنند.
جدایی کلیسا و ایالت خیالی دو طرفه است. این فقط محدود کردن کارهایی نیست که دولت می تواند با دین انجام دهد ، بلکه آنچه را که دستگاه های مذهبی با دولت می توانند انجام دهند نیز نیست. گروه های مذهبی نمی توانند دولت را دیکته یا کنترل کنند. آنها نمی توانند باعث شوند كه دولت آموزه های خاص خود را به عنوان سیاست برای همه اتخاذ كند ، آنها نمی توانند باعث شوند كه دولت سایر گروه ها را محدود كند و غیره.
بزرگترین تهدید برای آزادی مذهبی دولت یا حداقل دولت نیست که تنها عمل کند. ما به ندرت شرایطی داریم که مقامات دولت سکولار برای سرکوب هر دین یا مذهبی خاص به طور کلی عمل می کنند. شایع تر سازمان های مذهبی خصوصی هستند که با داشتن آموزه ها و عقاید خود در قانون یا سیاست ، از طریق دولت فعالیت می کنند.
محافظت از مردم
بنابراین ، جدایی کلیسا و دولت تضمین می کند که شهروندان خصوصی ، در هنگام انجام وظیفه برخی از مقامات دولتی ، نمی توانند جنبه ای از اعتقادات مذهبی خصوصی خود را که به دیگران تحمیل شده ، داشته باشند. معلمان مدرسه نمی توانند دین خود را به فرزندان افراد دیگر ارتقا دهند ، به عنوان مثال با تصمیم گیری در مورد کتابهای مختلف کتاب مقدس. مقامات محلی نمی توانند برخی از اعمال مذهبی را از طرف کارمندان دولت ، به عنوان مثال با برگزاری نمازهای خاص و مصوب ، احتیاج داشته باشند. رهبران دولت نمی توانند اعضای ادیان دیگر را احساس کنند که ناخواسته هستند یا شهروندان درجه دو هستند و با استفاده از موقعیت خود برای ترویج آموزه های خاص مذهبی ، احساس می کنند.
این امر مستلزم خویشتن داری اخلاقی برای مقامات دولتی و حتی تا حدی برای شهروندان خصوصی است - یک محدودیت خودمحوری که برای یک جامعه کثرت گرا از نظر مذهبی ضروری است برای زنده ماندن بدون آنکه وارد جنگ داخلی مذهبی شود. این تضمین می کند که دولت به عنوان یک دولت فرقه یا یک سنت مذهبی ، دولت به عنوان دولت باقی بماند. این امر تضمین می کند که اختلافات سیاسی در امتداد خطوط مذهبی ایجاد نشود ، زیرا پروتستان ها با کاتولیک ها یا مسیحیانی که برای "سهم آنها" از کیف پول عمومی در حال مبارزه با مسلمانان هستند ، مبارزه می کنند.
جدایی کلیسا و دولت یک آزادی اساسی اساسی است که مردم آمریکا را در برابر استبداد محافظت می کند. این همه مردم را در برابر استبداد مذهبی هر یک از گروه های مذهبی یا سنت محافظت می کند و همه مردم را در برابر دولت به قصد استبداد برخی یا هر گروه مذهبی محافظت می کند.