https://religiousopinions.com
Slider Image

سکولاریسم در مقابل سکولاریزاسیون: تفاوت چیست؟

اگرچه سکولاریسم و ​​سکولاریزاسیون با هم نزدیک هستند ، اما تفاوتهای واقعی وجود دارد ، زیرا آنها لزوماً همان سؤال درباره نقش دین را در جامعه ارائه نمی دهند. سکولاریسم سیستم یا ایدئولوژی مبتنی بر این اصل است که باید حوزه دانش ، ارزشها و عملی وجود داشته باشد که مستقل از اقتدار دینی باشد ، اما لزوماً دین را از داشتن نقشی در امور سیاسی و اجتماعی مستثنی نمی کند. اما سکولاریزاسیون فرآیندی است که منجر به طرد می شود.

روند سکولاریزاسیون

در طی فرآیند سکولاریزاسیون ، نهادهای سراسر جامعه - اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی - از کنترل دین خارج می شوند. در مواقعی در گذشته ، این كنترل مذهبی ممكن بود مستقیم باشد ، با اینكه مقامات كلیسا نیز در اجرای این مؤسسات دارای اقتدار هستند - به عنوان مثال ، هنگامی كه كاهنان مسئولیت تنها سیستم مكتبی كشور را برعهده دارند. ممکن است در موارد دیگر ، این کنترل غیرمستقیم باشد و اصول مذهبی پایه و اساس چگونگی اجرای امور را تشکیل می دهد ، مانند زمانی که از دین برای تعریف شهروندی استفاده می شود.

به هر صورت ممکن است ، این نهادها به سادگی از مقامات مذهبی دور شوند و به رهبران سیاسی تحویل داده شوند ، یا گزینه های رقابتی در کنار نهادهای مذهبی ایجاد می شوند. استقلال این مؤسسات ، به نوبه خود ، به خود افراد اجازه می دهد تا مستقل تر از مقامات کلیسایی باشند - دیگر نیازی نیست که آنها در خارج از محدوده های یک کلیسا یا معبد به رهبران مذهبی تسلیم شوند.

جداسازی و جدایی کلیسا / ایالتی

نتیجه عملی سکولاریزاسیون جدایی کلیسا و دولت است - در حقیقت ، این دو چنان نزدیک هستند که در عمل تقریباً قابل تعویض هستند ، در حالی که افراد غالباً از عبارت "جدایی کلیسا و دولت" استفاده می کنند و نه وقتی منظورشان سکولاریزه شدن است. تفاوت بین این دو وجود دارد ، زیرا سکولاریزاسیون روندی است که در کل جامعه رخ می دهد ، در حالی که جدایی کلیسا و دولت صرفاً توصیف آنچه در حوزه سیاسی اتفاق می افتد است.

آنچه از جدایی كلیسا و دولت به معنای فرایند سكولاریزه شدن است این است كه بطور خاص نهادهای سیاسی - آنهایی كه با سطوح مختلف دولت و اداری مرتبط هستند - از كنترل مستقیم و غیرمستقیم مذهبی حذف می شوند. این بدان معنا نیست که سازمانهای مذهبی نمی توانند درمورد موضوعات عمومی و سیاسی حرفی برای گفتن داشته باشند ، بلکه به این معنی است که این نظرات نمی تواند به مردم تحمیل شود و همچنین نمی توان از آنها به عنوان تنها پایه سیاستگذاری عمومی استفاده کرد. در واقع دولت باید نسبت به اعتقادات مذهبی واگرا و ناسازگار ، هرچه بیشتر بی طرف باشد ، نه مانع و نه پیشرفت هر یک از آنها.

اعتراضات مذهبی به سکولاریزاسیون

اگرچه ممکن است روند سکولاریزاسیون هموار و مسالمت آمیز ادامه یابد ، اما در واقعیت ، اغلب اینگونه نبوده است. تاریخ نشان داده است كه مقامات كلیسایی كه از قدرت موقتی برخوردار بودند ، به آسانی این قدرت را به دولتهای محلی تحویل نداده اند ، به ویژه هنگامی كه این مقامات از نزدیک با نیروهای سیاسی محافظه كار در ارتباط بوده اند. در نتیجه ، سکولاریزاسیون اغلب همراه با انقلابهای سیاسی است. کلیسا و ایالت پس از یک انقلاب خشونت آمیز در فرانسه از هم جدا شدند. در آمریکا ، جدایی راحت تر پیش رفت ، اما با این وجود تنها پس از یک انقلاب و ایجاد دولت جدید.

البته سکولاریسم همیشه به این منظور بی طرف نبوده است. به هیچ وجه لزوماً ضد مذهبی نیست ، اما سکولاریسم اغلب روند سکولاریزاسیون را تقویت و تشویق می کند. یک فرد حداقل به یک سکولار تبدیل می شود ، زیرا او به نیاز به یک حوزه سکولار در کنار حوزه مذهبی اعتقاد دارد ، اما بیشتر از آنکه باور نکند ، به برتر بودن حوزه سکولار نیز اعتقاد دارد حداقل در هنگام برخی مسائل اجتماعی خاص.

بنابراین ، تفاوت بین سکولاریسم و ​​سکولاریزاسیون در این است که سکولاریسم بیشتر موضع فلسفی درمورد نحوه قرار گرفتن چیزها دارد ، در حالی که سکولاریزاسیون تلاش برای اجرای آن فلسفه است - حتی گاهی با زور. نهادهای مذهبی ممکن است همچنان به بیان عقاید در مورد امور عمومی بپردازند ، اما اقتدار و قدرت واقعی آنها کاملاً به حوزه خصوصی محدود می شود: افرادی که رفتار خود را با ارزش های آن نهادهای مذهبی مطابقت می دهند ، این کار را داوطلبانه انجام می دهند ، بدون تشویق و دلسردی از دولت بیرون می آیند. .

Shakers: ریشه ها ، اعتقادات ، نفوذ

Shakers: ریشه ها ، اعتقادات ، نفوذ

جورج وایتفیلد ، مژده انجیل از بیداری بزرگ

جورج وایتفیلد ، مژده انجیل از بیداری بزرگ

لیدیا: فروشنده بنفش در کتاب اعمال

لیدیا: فروشنده بنفش در کتاب اعمال