این شرح كوتاهی از گذشت و ورود بودا در نییروانا در تاریخ ، در وهله نخست از Maha-parinibbana Sutta گرفته شده است كه توسط خواهر واژیرا و فرانسیس داستان از پالی ترجمه شده است. سایر منابع مورد مشاوره عبارتند از بودا توسط کارن آرمسترانگ (پنگوئن ، 2001) و Old Path White Cloud توسط Thich Nhat Hanh (مطبوعات Parallax ، 1991).
چهل و پنج سال از روشنگری خداوند بودا می گذرد ، و برکت 80 ساله بود. او و راهبانش در روستای بلواگاماکا (یا بلوا) که در نزدیکی شهر امروزی بصره ، ایالت بیهار ، شمال شرقی هند بود ، اقامت داشتند. زمان عقب نشینی باران های موسمی بود که بودا و شاگردانش سفر را متوقف کردند.
مثل سبد خرید
یک روز بودا از راهبان خواست تا آنجا را ترک کنند و مکان های دیگری را برای ماندن در طول موسمی پیدا کنند. او تنها پسر عموی و همراهش ، آناندا ، در بلواگاماكا می ماند. بعد از اینکه راهبان از آنجا خارج شدند ، آناندا دید که استاد او بیمار است. نعمت ، با درد فراوان ، تنها در مراقبه عمیق آسایش پیدا می کرد. اما با قدرت اراده ، بر بیماری خود غلبه کرد.
آناندا تسکین یافت ، اما متزلزل شد. او گفت وقتی بیماری مبارك را دیدم كه بدن من ضعیف شد . همه چیز برای من کمرنگ شد و حواسم ناکام ماند. من هنوز هم در این فکر آرامش داشتم که نعمت به آخرت خود نمی رسد تا اینکه او آخرین دستورالعمل را به راهبانش داده بود.
پروردگار بودا پاسخ داد : جامعه راهبان از من ، آناندا چه انتظاری بیشتر دارند؟ من دارما را آشکارا و کاملاً آموخته ام. من هیچ چیز عقب نمانده ام و چیز دیگری برای افزودن به آموزه ها ندارم. شخصی که فکر می کرد سانگا برای رهبری به او وابسته است ، ممکن است حرفی برای گفتن داشته باشد. اما ، آناندا ، تاتاگاتا چنین تصوری ندارد ، که سانگا به او بستگی دارد. پس چه دستوراتی باید بگذارد؟
اکنون من ضعیف هستم ، آناندا پیر ، پیر و سالهای دور. این هشتادمین سال من است و زندگی من سپری شده است. بدن من مثل یک چرخ دستی قدیمی است که به سختی در کنار هم قرار گرفته است.
بنابراین ، آناندا ، جزایر خود باشید ، خود را پناه ببرید و به دنبال پناه دیگری نباشید. با دارما به عنوان جزیره خود ، دارما به عنوان پناهگاه شما ، به دنبال پناه دیگری نیست.
در حرم Capala
به زودی پس از بهبودی از بیماری ، خداوند بودا پیشنهاد كرد كه او و آناندا روز را در حرم بنام حرم Capala بگذرانند. در حالی که این دو پیرمرد کنار هم نشسته بودند ، بودا از زیبایی های مناظر پیرامون خود اظهار داشت. نعمت ادامه داد ، هر کس ، آناندا ، قدرت روانشناختی خود را به کمال برساند ، می تواند در صورت تمایل ، در تمام دوره های جهانی یا تا پایان آن در این مکان بماند. Tathagata ، آناندا ، این کار را کرده است. بنابراین Tathagata می تواند در تمام دوره های جهانی یا تا پایان آن باقی بماند.
بودا این پیشنهاد را سه بار تکرار کرد. آناندا ، احتمالاً نفهمیدن ، هیچی نگفت.
سپس آمد مارا ، شرور ، که 45 سال پیش سعی کرده بودا را از روشنگری دور کند. شما گفت آنچه را انجام داده اید ، انجام داده اید . این زندگی را رها کنید و وارد پارینیروانا [کامل نیروانا] شوید .
بودا از اراده خود برای زندگی چشم پوشی می کند
بودا پاسخ داد: خودت را مشکلی نکن ، ایول یک . در سه ماه دیگر می گذرم و وارد نیروانا می شوم.
سپس مبارک ، به وضوح و با ذکاوت ، از اراده خود برای ادامه زندگی خودداری کرد. زمین با پاسخ به زمین لرزه پاسخ داد. بودا در مورد تصمیم خود مبنی بر ورود نهایی خود به نیروانا در سه ماه به آناندا متزلزل گفت. آناندا اعتراض كرد ، و بودا پاسخ داد كه آناندا باید اعتراضات خود را زودتر اعلام كرد و از تاتاگاتا درخواست كرد كه در یك دوره جهانی یا تا پایان آن باقی بماند.
به کوشیناگار
برای سه ماه دیگر ، بودا و آناندا سفر کردند و با گروههای راهبان صحبت کردند. یک شب او و چند تن از راهبان در خانه کوندا ، پسر یک طلافروشی ماندند. کوندا مبارک را دعوت کرد تا در خانه خود شام بخورد و او غذای به نام سوکارامادوا را به بودا داد . این به معنی "غذای نرم خوک ها" است. امروز هیچ کس مشخص نیست که این به چه معنی است. ممکن است این یک غذای گوشت خوک بوده باشد ، یا ممکن است این یک بشقاب چیزی است که خوک ها دوست دارند مانند قارچ های ترافل بخورند.
هرچه در سوکرامادوا بود ، بودا اصرار داشت که او تنها کسی باشد که از آن ظرف بخورد. پس از اتمام ، بودا به كوندا گفت كه آنچه را كه مانده ، دفن كند تا كسی دیگر آن را بخورد.
در آن شب بودا دچار درد و رنج زدگی شدیدی شد. اما روز بعد وی اصرار داشت که به کوشیناگار سفر کند ، واقع در ایالت اوتار پرادش در شمال هند. در راه ، او به آناندا گفت که کوندا را به خاطر مرگ خود سرزنش نکند.
غم آناندا
بودا و راهبانش به درختان سالنی در کوشیناگار آمدند. بودا از آناندا خواسته بود كه تختی را بین درختان تهیه كند و سر آن به سمت شمال باشد. او گفت که من خسته ام و می خواهم دراز بکشم . هنگامی که تختخواب آماده شد ، بودا در سمت راست خود ، یک پا در طرف دیگر دراز کشید ، با سر خود را با دست راست خود را پشتیبانی کرد. سپس درختان سالن شکوفه ، اگرچه فصل آنها نبود ، گلبرگ های زرد کم رنگ بر روی بودا بارید.
بودا مدتی با راهبان خود صحبت کرد. در یک لحظه آناندا بیشه را ترک کرد تا در مقابل یک در در تکیه دهد و گریه کند. بودا برای یافتن آناندا و بازگرداندن او راهبی فرستاد. سپس نعمت به آناندا گفت ، بس ، آناندا! غمگین نشو! آیا من از همان ابتدا آموخته ام که با تمام آنچه عزیز و محبوب هستند باید تغییر و جدایی ایجاد شود؟ تمام آنچه به دنیا می آید ، به وجود می آید ، مرکب است و در معرض پوسیدگی قرار دارد. چگونه می توان گفت: "ممکن است که به تجزیه نرسد"؟ این نمی تواند باشد.
آناندا ، شما با مهربانی در کردار ، کلمه و اندیشه ، به تاتاگاتا خدمت کرده اید. بخشنده ، دلپذیر ، از صمیم قلب. اکنون باید تلاش کنید تا خود را آزاد کنید. مبارک سپس در مقابل دیگر راهبان مونتاژ شده از آناندا ستایش کرد.
پارینیروانا
بودا در ادامه صحبت کرد و به راهبان توصیه کرد که قوانین نظم راهبان را حفظ کنند. سپس سه بار سؤال كرد كه آیا در بین آنها سؤالی وجود دارد یا خیر. بعداً با این فکر نگفت: "استاد با چهره به چهره ما بودند ، اما چهره به چهره ما نتوانستیم از او سؤال کنیم." اما هیچ کس صحبت نکرد. بودا به همه راهبان اطمینان داد که آنها روشنگری خواهند کرد.
سپس گفت ، همه چیزهای پیچیده در معرض پوسیدگی هستند. با پشتکار تلاش کنید. سپس ، بی سر و صدا ، او را به Parinirvana منتقل کرد.