این عقیده که ازدواج همجنسگراها اشتباه است زیرا زوج های همجنسگرا به نوعی غیرطبیعی هستند ، غالباً به صراحت بیان نمی شود ، اما این فرضیه بر سایر استدلال ها تأثیر می گذارد و در عقاید منفی بسیاری از افراد در مورد همجنسگرایی به طور کلی نهفته است. برای اکثر مردم ، روابط دگرجنسگرا یک هنجار است ، هم در جامعه و هم در طبیعت. بنابراین روابط غیر هنجاری غیر طبیعی و غیرطبیعی است. بنابراین ، آنها نباید توسط دولت اعتبار داشته باشند و به عنوان نوعی ازدواج شناخته نشوند. »
طبیعت و ازدواج
چنین استدلال هایی از نظر سطحی مؤثر هستند زیرا سعی می کنند از قدرت دسته های ظاهراً خنثی و عینی مانند "طبیعی" و "طبیعی" در حمایت از موقعیت شخصی استفاده کنند. به این ترتیب ، فرد می تواند سعی کند تا اتهامات مربوط به تعصب و عدم تحمل را کاهش دهد ، زیرا ، به هر حال ، این فقط مشاهده واقعی است که آنچه هست و بخشی مناسب از نظم طبیعی و یا آنچه نیست طبق قانون طبیعی اجباری است. این هیچ چیز بزرگتر و غیرقابل تحمل تر از مشاهده اجسام افتاده به جای بالا نیست ، یا خرس ها با خرس های دیگر جفت می شوند نه گوزن ها.
با این حال ، در واقعیت ، ادعاهای مربوط به نظم طبیعی یا قانون طبیعی فقط به ماسک هایی برای تعصبات مذهبی ، سیاسی یا اجتماعی منتهی می شود - از جمله مواردی که به سطح تعصبات می روند. روکش فلسفی ممکن است گاهی اوقات چشمگیر باشد ، اما ما نباید از زیر سطح نگاه کنیم تا بفهمیم ایده ها و استدلال های واقعی چیست. یکی از ابزارهای انجام این کار ، پرسیدن سؤال نه چندان آسان از آنچه منظور "غیر طبیعی" و "طبیعی" است.
معنای مشترک و ساده گرایانه این است که روابط دگرجنسگرا "طبیعی" است زیرا این همان چیزی است که در طبیعت می یابیم ، در حالی که ما روابط همجنسگرایانه ای پیدا نمی کنیم. بنابراین دومی غیرطبیعی است و نباید اعتبار آن توسط جامعه تأیید شود. یک نمونه کامل از این نگرش نسبت به «طبیعی بودن» همجنسگرایی توسط پیتر آکینولا ، اسقف اعظم انگلیس نیجریه بیان شده است:
من نمی توانم فکر کنم که چگونه یک مرد در حواس خود رابطه جنسی با مرد دیگری برقرار می کند. حتی در دنیای حیوانات - سگ ، گاو ، شیر - ما چنین چیزهایی را نمی شنویم.
مخالفتهای احتمالی زیادی در این باره وجود دارد. اولا ، انسانها بدیهی است که بخشی از طبیعت هستند ، بنابراین اگر انسان ها روابط همجنسگرایانه ای دارند ، آیا این بخشی از طبیعت نیست؟ دوم ، ما سگ ، گاو و شیر نمی بینیم که با یکدیگر ازدواج می کنند. آیا این بدان معناست که ازدواج قانونی به عنوان یک موسسه یک امر طبیعی است و باید از بین برود؟
این اعتراضات به نقص های منطقی در استدلال اشاره می کند و آنچه در بالا توضیح داده شد را آشکار می کند: این صرفاً یک روکش فلسفی است که برای تعصبات شخصی اعمال می شود. با این حال ، به همان اندازه مهم است که استدلال در واقع نادرست است. فعالیت همجنس گرا و روابط همجنس گرا را می توان در سراسر طبیعت یافت - در سگ ها ، گاوها ، شیرها و موارد دیگر. در مورد برخی از گونه ها ، فعالیت همجنسگرایان بسیار متداول و منظم است. این بدان معناست که این استدلال فقط یک روکش فلسفی نیست ، بلکه یک روکش ارزان و ضعیف برای بوت شدن استفاده می شود.
طبیعت انسان
گاهی اوقات استدلال مبنی بر این که روابط همجنسگرایانه و همجنسگرایی "طبیعی" است ممکن است به این معنا باشد که واقعاً از "طبیعت بشری" سرچشمه نمی گیرد ، در حالت خام خود ، بدون تمدن تمدن. ظاهراً این به معنای این است که اگر این امر برای جامعه اطراف ما نبود ، هیچ کس همجنسگرا نخواهد بود - ما فقط می خواهیم با اعضای جنس مخالف همبستگی داشته باشیم یا روابط صمیمی داشته باشیم. .
هیچ مدرکی برای اثبات این امر ارائه نشده است - حتی شواهد دروغین ، مانند استدلال قبلی. با این حال ، حتی اگر بپذیریم که این درست است ، پس چه؟ صرف این واقعیت که انسانها نمی توانند کاری را انجام دهند که در یک وضعیت طبیعی در خارج از محدوده های تمدن باشند ، هیچ دلیلی بر این نیست که نتیجه بگیرند که آنها نیز هنگام زندگی در تمدن نباید این کار را انجام دهند. ما نمی خواهیم اتومبیل بکشیم یا از کامپیوترهای خارج از ساختارهای تمدن استفاده کنیم ، بنابراین آیا باید بخشی از جامعه را از انجام آنها متوقف کنیم؟
غالباً استدلال مبنی بر اینکه روابط همجنسگرایانه "طبیعی" است برای توصیف این واقعیت است که آنها نمی توانند و نمی توانند منجر به ایجاد فرزندان شوند ، که تصور می شود نتیجه "غیر طبیعی" باشد. روابط صمیمی ، به خصوص ازدواج. این استدلال همچنین مؤثر نیست ، اما به رابطه بین ازدواج و پرورش فرزندان با جزئیات بیشتر در جای دیگر پرداخته می شود.
سرانجام ، «جنس همجنسگرا بودن غیر طبیعی است» استدلال در حمایت از این پرونده علیه ازدواج همجنسگرا نتوانسته است زیرا در وهله اول هیچ محتوای واضح و قانع کننده ای برای مفهوم «غیر طبیعی» وجود ندارد. هر آنچه که ادعا می شود "طبیعی" است ، یا قابل بحث طبیعی است ، مسلماً غیرقابل ربط با قوانینی است که باید وجود داشته باشد ، یا صرفاً غیرقانونی با آنچه باید اخلاقی و غیراخلاقی تلقی شود ، غیرمستقیم است. تصادفی نیست که آنچه "غیر طبیعی" است نیز اتفاق می افتد. محکوم به سنت های مذهبی یا فرهنگی گوینده است. فقط به این دلیل که برخی از ویژگی ها یا فعالیت ها در انسان عادی نیست بلکه آن را به صورت طبیعی تبدیل می کند و بنابراین اشتباه است.