https://religiousopinions.com
Slider Image

استدلال از معجزات: آیا معجزه وجود خدا را اثبات می کند؟

استدلال از معجزات در وهله اول مبتنی بر این فرض است که اتفاقاتی رخ می دهد که باید با علل ماورای طبیعی توضیح داده شود - به طور خلاصه ، نوعی خدا. احتمالاً هر مذهبی ادعاهای معجزه آسایی داشته است ، بنابراین تبلیغ و عذرخواهی برای هر دین شامل اشاراتی به رویدادهای ظاهرا معجزه آسا است. از آنجا که این احتمال وجود دارد که یک خدای علت فوق طبیعی آنها باشد ، اعتقاد به این خدای معقول منطقی است.

معجزه چیست؟

تعاریف متفاوت است ، اما دو مورد اصلی که من دیده ام این است: اول ، چیزی که به طور طبیعی ممکن نیست و بنابراین باید به دلیل مداخله ماوراء طبیعی رخ داده باشد. دوم اینکه ، هر چیزی که ناشی از مداخله ماوراء طبیعی باشد (حتی اگر به طور طبیعی ممکن باشد).

هر دو تعریف مسئله ساز هستند - اول به دلیل اینکه اثبات این امر غیر ممکن است که چیزی به ویژه به دلیل وسایل طبیعی رخ ندهد و دوم اینکه دلیل تمایز بین یک واقعه طبیعی و یک ماوراء طبیعی هنگامی که هر دو یکسان به نظر برسند عملاً غیرممکن است.

قبل از اینکه کسی سعی کند از استدلال از معجزات استفاده کند ، باید آنها را مجبور کند تا توضیح دهند که آنها فکر می کنند «معجزه» چیست و چرا. اگر آنها نتوانند توضیح دهند که چگونه می توان اثبات کرد که دلیل طبیعی یک رویداد غیرممکن است ، استدلال آنها عملی نخواهد بود. یا اگر آنها نتوانند چگونگی تمایز بین بارندگی که به طور طبیعی رخ داده است و بارندگی که به دلیل مداخله فوق طبیعی رخ داده است را توضیح دهند ، استدلال آنها به همان اندازه ناکارآمد است.

توضیح معجزات

حتی اگر اعطا کنیم که یک رویداد "معجزه آسا" واقعاً به اندازه کافی استثنایی است که یک توضیحات استثنایی را تصویب می کند ، نمی توان تصور کرد که این امر از الهیات پشتیبانی می کند. به عنوان مثال می توانیم فرض کنیم که این رویداد به دلیل قدرت های باورنکردنی ذهن انسان به جای قدرت های باورنکردنی ذهن یک خدای ایجاد شده است. این توضیح کم اعتبار نیست و در واقع این مزیت را دارد که می دانیم ذهن انسان وجود دارد ، در حالی که وجود ذهن خدایان جای سوال دارد.

نکته این است که ، اگر کسی برای یک اتفاق استثنایی قصد دارد یک توضیح فوق طبیعی ، ماوراء الطبیعه یا غیرمعمول را پیش ببرد ، باید مایل باشد هر توضیحی غیرعادی ، ماوراء الطبیعه یا غیرمعمول را در نظر بگیرد. سوالی که از این رو مؤمن با آن روبرو است این است: چگونه ممکن است همه این توضیحات مختلف را با هم مقایسه کنیم؟ چگونه در روی زمین می توان از این عقیده حمایت کرد که چیزی به دلیل یک خدای رخ داده است نه تله پاتی یا ارواح انسان؟

من مطمئن نیستم که شما می توانید - اما مگر اینکه مومن بتواند نشان دهد که چرا توضیح فوق طبیعی آنها برای همه دیگران ارجح است ، ادعاهای آنها صاف است. این به ماهیت آنچه که توضیحی معتبر است می پردازد. هنگامی که شما نمی توانید نشان دهید که چرا تلاش برای توضیح شما کار بهتری از من دارد ، نشان می دهید که آنچه می گویید به هیچ وجه چیزی را توضیح نمی دهد . این باعث نمی شود که ما ماهیت رویداد و عالم کلی خود را بهتر بشناسیم.

یکی از مشکلات استدلال از معجزات ، چیزی است که استدلال های زیادی را برای وجود خدا تحمل می کند: هیچ کاری نمی کند تا از وجود احتمالی خدای خاصی حمایت کند . اگرچه این مسئله برای بسیاری از استدلال ها یک مشکل است ، اما به نظر نمی رسد که بلافاصله در اینجا اتفاق بیفتد - هرچند ممکن است هر خدایی جهان را آفریده باشد ، اما به نظر می رسد که فقط خدای مسیحی احتمالاً باعث ایجاد معجزات معجزه آسا در لورد است.

مشکل اینجا در واقعیتی که در بالا به آن اشاره شد نهفته است: به نظر می رسد که هر مذهبی ادعای وقایع معجزه آسا می کند. اگر ادعای یک دین درست است و خدای خدای دین وجود دارد ، توضیحی برای همه معجزات دیگر در مذاهب دیگر چیست؟ بعید به نظر می رسد که خدای مسیحی در یک زمان باعث بهبودی معجزه آسا به نام خدایان یونان باستان شده است.

متأسفانه ، هر تلاشی برای تبیین منطقی ادعاهای معجزه آسا در سایر مذاهب ، درهای توجیهات مشابه را در دین اول می گشود. و هر تلاشی برای توضیح معجزات دیگر ، زیرا کار شیطان صرفاً این سؤال را ایجاد می کند - یعنی حقیقت دین مورد نظر.

ادعاهای معجزه

هنگام ارزیابی ادعاهای مربوط به معجزات ، مهم است که ابتدا در مورد چگونگی قضاوت در مورد احتمال وقوع یک رویداد گزارش شده توجه کنیم. وقتی کسی به ما می گوید که اتفاقی افتاده است ، باید سه احتمال کلی را در برابر یکدیگر وزن کنیم: این واقعه دقیقاً مطابق گزارش رخ داده است. این اتفاق رخ داده است ، اما گزارش به نوعی نادرست است. یا اینکه به ما دروغ گفته شده است

بدون دانستن چیزی در مورد خبرنگار ، ما باید قضاوت خود را بر اساس دو چیز اتخاذ کنیم: اهمیت ادعا و احتمال وقوع ادعا. وقتی ادعاها خیلی مهم نیستند ، استانداردهای ما لازم نیست به همان اندازه باشند. همین واقعیت در مورد واقعه گزارش شده بسیار کم بینانه است. این را می توان با سه مثال مشابه نشان داد.

تصور کنید که من به شما گفتم که ماه گذشته به کانادا مراجعه کردم. چقدر احتمال دارد که به داستان من شک کنید؟ احتمالاً خیلی زیاد نیست که تعداد زیادی از مردم در تمام مدت به کانادا مراجعه می کنند ، بنابراین فکر کردن که من هم چنین کردم خیلی سخت نیست. و اگر من این را نمی دانستم ، آیا واقعاً مهم است؟ در چنین حالتی ، حرف من برای باور کردن کافی است.

با این حال تصور کنید که من در تحقیقات قتل مظنون هستم و گزارش می دهم که من نمی توانم این جرم را مرتکب شده باشم زیرا در آن زمان به کانادا مراجعه کردم. بار دیگر ، چقدر احتمال دارد که به داستان من شک کنید؟ شک و تردید این بار آسانتر می شود - اگرچه تصور کردن من در کانادا هنوز هم به سختی غیر معمول است ، اما نتیجه خطا بسیار جدی تر است.

بنابراین ، شما فقط به سخنان من نیاز دارید تا داستان من را باور کنید و خواهان اثبات بیشتری باشید - مانند بلیط و مواردی از این دست. هرچه شواهد دیگر نسبت به من به عنوان یک مظنون قوی تر باشد ، شواهدی که به شما محکوم می شوید ، قوی تر است - به علی احکام خود را محکوم کنید. در این مثال ، ما می توانیم ببینیم که اهمیت روز افزون یک رویداد چگونه باعث می شود استانداردهای ما برای اعتقاد به رشد سختگیرانه تر شود.

سرانجام ، تصور کنید که من یک بار دیگر ادعا می کنم از کانادا بازدید کرده ام - اما به جای اینکه حمل و نقل عادی داشته باشم ، ادعا می کنم برای رسیدن به آنجا اجاره کردم. برخلاف مثال دوم ، صرف این واقعیت که من در کانادا بودم مهم نیست و هنوز هم بسیار قابل باور است. اما در حالی که اهمیت ادعا کم است ، احتمال آن نیز وجود دارد. به همین دلیل ، شما توجیه می کنید قبل از اینکه به من اعتقاد داشته باشید ، کمی بیشتر از حرف من را بخواهید.

البته ، یک مسئله اهمیت مماسمی نیز وجود دارد. در حالی که ادعای فوری ممکن است از نظر خود مهم نباشد ، پیامدهای احتمالی تخلیه ممکن است مهم باشد زیرا این امر نقایص اساسی در درک ما از فیزیک را نشان می دهد. این فقط به این نکته افزوده است که استانداردهای ما برای اعتقاد به این ادعا باید دقیق باشند.

بنابراین می توانیم ببینیم که ما در برخورد با ادعاهای مختلف با معیارهای مختلف شواهد توجیه می کنیم. معجزات در کجای این طیف قرار می گیرند؟ به گفته دیوید هیوم ، آنها در پایان نامحتمل و باورنکردنی راهی می شوند.

در حقیقت ، طبق گفته هایوم ، گزارش های معجزه هرگز قابل باور نیست زیرا احتمال وقوع معجزه در واقع اتفاق افتاده است همیشه از احتمال یا اینکه خبرنگار به نوعی اشتباه کرده است یا گزارشگر فقط دروغ می گوید کمتر است. به همین دلیل ، همیشه باید فرض کنیم که یکی از دو گزینه اخیر به احتمال زیاد صادق است.

اگرچه او ممکن است خیلی زیاد پیش برود ، نشان می دهد که ادعاهای معجزه آسا هرگز قابل باور نیستند ، اما این مسئله را خوب می سازد که احتمال صدق ادعای معجزه از احتمال دو گزینه دیگر بسیار پایین است. با توجه به این ، هر کسی که ادعای حقیقت یک معجزه را دارد ، اثبات بار قابل توجهی برای اثبات آن دارد.

بنابراین می توانیم ببینیم که استدلال از معجزات نمی تواند مبنایی محکم و منطقی برای الاهیات ارائه دهد. اول اینکه ، تعریف یک معجزه تقریباً غیرممکن است که اثبات کند ادعای معجزه معتبر است. دوم ، معجزات در مقایسه با گزینه های دیگر بعید است که پذیرفتن حقیقت معجزه به شواهد معجزه آسایی نیاز دارد. در حقیقت ، حقیقت یک معجزه به قدری بعید است که اگر کسی واقعیت پیدا کند ، این خود یک معجزه خواهد بود.

صنایع دستی برای Ostara Sabbat

صنایع دستی برای Ostara Sabbat

دین در تایلند

دین در تایلند

مراسم آیین نامه و مراسم

مراسم آیین نامه و مراسم