این افسانه است که اصلاحیه اول فقط مربوط به دولت فدرال است. بسیاری از مخالفان جدایی کلیسا / ایالتی با این استدلال که اصلاحیه اول در مورد آنها اعمال نمی شود ، سعی می کنند از اقدامات دولت ها و دولت های محلی که دین را ترویج یا تأیید می کنند ، دفاع کنند. این اسکان ها و متکدیان اصرار دارند که اصلاحیه اول فقط در مورد دولت فدرال اعمال می شود و بنابراین تمام سطوح دیگر دولت بی بند و باری هستند و می توانند تا حد دلخواه با نهادهای مذهبی مخلوط شوند. این استدلال هم از نظر منطق و هم در پیامدهای آن افتضاح است.
فقط برای بررسی ، متن اصلاحیه اول است:
کنگره هیچ قانونی را برای احترام به استقرار دین یا ممنوعیت انجام ورزش آزاد از آن ، وضع نخواهد کرد. یا كاهش آزادی بیان یا مطبوعات؛ یا حق مردم با اجتماع مسالمت آمیز ، و درخواست دولت برای جبران شکایات.
درست است که ، هنگامی که در ابتدا تصویب شد ، اصلاحیه اول فقط اعمال دولت فدرال را محدود می کرد. در مورد کلیه لایحه حقوق نیز همین اتفاق افتاد - همه اصلاحاتی که فقط در دولت در واشنگتن دی سی اعمال شد ، دولتهای ایالتی و محلی محدود به قانون اساسی ایالتی مربوطه بودند. ضمانت قانون اساسی در برابر جستجوها و توقیف های غیر معقول ، علیه مجازات های بی رحمانه و غیرمعمول و علیه خود گناهکاری ، در مورد اقدامات دولتها اعمال نمی شود.
اختلاط و اصلاحیه چهاردهم
از آنجا که دولت های ایالتی آزاد بودند که قانون اساسی آمریکا را نادیده بگیرند ، معمولاً چنین می کردند؛ به عنوان یک نتیجه ، چندین ایالت سال ها کلیساهای دولتی مستقر را حفظ کردند. این با این حال با تصویب اصلاحیه چهاردهم تغییر یافت:
کلیه افرادی که در ایالات متحده متولد شده و یا متولد شده اند و مشمول صلاحیت آنها هستند ، شهروندان ایالات متحده و ایالتی که در آن سکونت دارند ، هستند. هیچ کشوری قانونی را که موجب کاهش امتیازات یا مصونیت شهروندان ایالات متحده شود ، وضع یا اجرا نمی کند. هیچ کشوری هیچ شخصی را از زندگی ، آزادی یا دارایی و بدون انجام مراحل قانونی محروم نمی کند؛ و نه صحیح نگه داشتن قوانین از هر شخصی که در صلاحیت آن است ، انکار کند.
این تنها بخش اول است ، اما مهمترین مورد برای این موضوع است. اول ، فقط کسی را تعیین می کند که به عنوان شهروند ایالات متحده واجد شرایط باشد. دوم ، تصریح می کند که اگر کسی شهروند باشد ، پس از آن شخص در برابر کلیه امتیازات و مصونیت های ایالات متحده محافظت می شود. این بدان معنی است که آنها طبق قانون اساسی ایالات متحده محافظت می شوند و به طور جداگانه ای از دولتها اجازه تصویب قوانینی را نمی گیرند که بتوانند از آن حمایت کنند.
در نتیجه ، هر شهروند ایالات متحده تحت حمایت "حقوق و مصونیت" مندرج در اصلاحیه اول است و به هیچ یك از دولتها مجاز نیست قوانینی را تصویب كند كه به آن حقوق و مصونیتها نقض كند. بله ، محدودیت های قانون اساسی در اختیارات دولتی برای همه سطوح دولت اعمال می شود: این به عنوان "ادغام" شناخته می شود.
این ادعا که اولین اصلاحیه قانون اساسی موجب محدود شدن اقدامات انجام شده توسط دولت های ایالتی یا محلی نمی شود چیزی جز دروغ است. ممکن است برخی معتقدند که اعتراضات قانونی نسبت به ادغام دارند و / یا معتقدند که ادغام باید کنار گذاشته شود ، اما اگر چنین است باید چنین بگویند و برای موضع خود پرونده تشکیل دهند. ادعا كردن اينكه اختلاط صدق نمي كند يا وجود دارد ، صرفاً نامشروع است.
مخالفت با آزادی شخصی به نام دین
شایان ذکر است که هر کسی که برای این اسطوره استدلال می کند ، موظف است استدلال کند که دولت های ایالتی نیز مجاز به نقض گفتار آزاد نیز هستند. از این گذشته ، اگر بند آیین نامه اول اصلاحیه فقط برای دولت فدرال اعمال شود ، باید بند آزاد بیان نیز ذکر شود - به بندهای آزادی مطبوعات ، آزادی اجتماعات و حق تقاضای ذکر نیست. دولت.
در واقع ، هر کسی که استدلال فوق را مطرح می کند ، باید علیه ادغام استدلال کند ، بنابراین آنها نیز باید علیه بقیه اصلاحات قانون اساسی که محدودیت اقدامات دولت های محلی و محلی استدلال می کنند. این بدان معنی است که آنها باید باور داشته باشند که تمام سطوح دولت زیر دولت فدرال صلاحیت این را دارند:
- مالکیت اسلحه را تنظیم یا ممنوع کنید
- نیروهای چهارم در خانه های مردم
- بدون داشتن حکم یا نظارت دادگاه ، خانه ها را جستجو و تصرف کنید
- فرایند موجه را نادیده بگیرید ، در معرض خطرات مضاعف قرار دهید ، از خودداری کنید
- اعتراض به دادگاههای هیئت منصفه و هرگونه حق و حقوق برای متهم
- وثیقه را به هر مقدار تعیین کنید
- به هر طریقی مجازات کنید ، هر چقدر هم بی رحمانه و غیرمعمول باشد
البته این بدان معناست که قانون اساسی ایالتی اقتدار دولت را در چنین مواردی محدود نمی کند - اما بیشتر قانون اساسی ایالتی اصلاحات آسان تر است ، بنابراین افرادی که از اسطوره فوق دفاع می کنند ، حق یک دولت را برای تغییر قانون اساسی خود می پذیرند. اختیارات دولتی و محلی را در مناطق فوق الذکر بدهید. اما چه تعداد از آنها واقعاً مایل به پذیرش آن موضع هستند و چه تعداد از آنها آن را رد می کنند و سعی می کنند راهی دیگر برای منطقی کردن تضادهای خود پیدا کنند؟