وقتی کودکان در یک محیط مذهبی بزرگ می شوند ، آنچه در مورد دین به آنها آموزش داده می شود نسبتاً آشکار و سازمان یافته است ، اما بچه ها در یک محیط غیر دینی بزرگ شده اند؟ اگر به طور خاص به فرزندان خود آموزش نمی دهید که به یک خدای (یا خدایان) ایمان داشته یا به آنها آموزش دهید که از هر سیستم دینی پیروی کنند ، ممکن است وسوسه انگیز باشد که موضوع دین را به کلی نادیده بگیرید.
با این حال ، این ممکن است یک اشتباه باشد. شما ممکن است از هیچ دینی پیروی نکنید و اگر فرزندانتان هرگز از هر دینی پیروی نکنند ، شادتر خواهید بود ، اما این واقعیت را تغییر نمی دهد که دین جنبه مهمی از فرهنگ ، هنر ، سیاست و زندگی بسیاری از افراد فرزندان شما خواهد بود. سالها ملاقات کنید اگر فرزندانتان به سادگی نسبت به دین نادان باشند ، خیلی چیزها را از دست نخواهند داد.
یکی دیگر از مشکلات (و شاید جدی تر) نادیده گرفتن دین ، این است که چگونه کودکان پس از پیر شدن در تصمیم گیری خود ، نسبت به دین واکنش نشان دهند. اگر آنها با سیستم های اعتقادی مذهبی ناآشنا باشند ، آنها برای تبشیرین تقریباً در مورد هر ایمانی ، اهداف آسان خواهند بود. فرزندان شما از ابزارهای فکری لازم برای درک کامل و ارزیابی آنچه در حال شنیدن هستند ، نخواهند داشت ، بنابراین باعث می شود که آنها یک دین عجیب و / یا افراطی را اتخاذ کنند.
نحوه آموزش
بنابراین اگر ایده خوبی برای آموزش دین است ، چگونه باید انجام شود؟ بهترین راه برای این کار این است که به سادگی هرچه عادلانه و عینی تر باشد. شما باید با استفاده از مطالب متناسب با سن توضیح دهید ، فقط آنچه که مردم باور دارند. شما همچنین باید تلاش کنید که در مورد هرچه بیشتر ادیان ، تعلیم دهید ، نه اینکه به فرهنگ غالب خود بپردازید. همه این اعتقادات باید به همان اندازه توضیح داده شود ، از جمله عقاید ادیان باستان که امروزه معمولاً به عنوان اسطوره شناسی خوانده می شوند. تا زمانی که به هیچ یک از آیین بر دیگری امتیاز ندهید ، فرزندانتان نیز نباید چنین باشند.
وقتی فرزندان شما به اندازه کافی پیر هستند ، شاید ایده خوبی باشد که آنها را به سمت عبادت گروههای مختلف مذهبی ببرید. به این ترتیب ، آنها می توانند برای خودشان فقط آنچه را كه مردم انجام می دهند را ببینند. جایگزینی برای تجربه دست اول وجود ندارد و ممکن است روزی آنها تعجب کنند که چه چیزی درون یک کلیسا ، کنیسه یا مسجد است. بهتر است آنها با شما پی ببرند ، بنابراین می توانید بعد از هر دو بحث کنید.
اگر می ترسید که با تدریس در مورد دین ، به آنها یاد دهید که به دین ایمان داشته باشند ، نباید بیش از حد نگران باشید. فرزندان شما ممکن است این یا آن مذهب را بسیار جالب بدانند ، اما شما بسیاری از ایمان ها را به عنوان برابر معرفی خواهید کرد ، و هیچ کس سزاوار اعتبار دیگری نیست. این امر بعید به نظر می رسد که آنها به طور غیرقانونی هر یک از این ادیان را به همان روشی که فرزندی تربیت می شوند ، به طور خاص برای پیروی از یک آیین خاص دینی پرورش می دهند.
هرچه آنها بیشتر درباره ادعاهای ایمانی مذاهب مختلف آگاهی داشته باشند و نسبت به آنها چقدر قوی باشند که هر گروه با صراحت و صادقانه به این عقاید ناسازگار متقابل اعتقاد دارند ، احتمال کمتری دارد که آنها شروع به پذیرش هر مجموعه از این ادعاها برای محرومیت از دیگران. بنابراین ، این آموزش و پرورش و این تجربیات تلقیح علیه بنیادگرایی و جزم گرایی است.
تأکید بر تفکر انتقادی نیز مهم است. اگر فرزندان خود را به عنوان یک قاعده کلی دچار شک و تردید می کنید ، لازم نیست که از این راه خارج شوید تا آنها را با شک و تردید با ادعاهای مذهبی رفتار کنند. آنها باید به هر حال این کار را انجام دهند. شک و تردید و تفکر انتقادی نگرشی است که باید در طیف گسترده ای از موضوعات پرورش یابد ، نه چیزی که باید بر دین متمرکز شود و در غیر این صورت فراموش شود.
تأکید بر احترام نیز مهم است. اگر به فرزندان خود بیاموزید که مؤمنین را به عنوان مثال یا طرح مورد تمسخر قرار دهند ، فقط آنها را بزرگ می کنید تا تعصب و بزرگتر شوند. آنها لازم نیست اعتقادات مذهبی دیگران را بپذیرند یا با آنها موافق یا حتی دوست داشته باشند. با این حال ، آنها نباید به این معنا بپردازند که با مؤمنین رفتار کنند ، گویی که آنها مستحق احترام همان ملحدان و غیر دین نیستند. این امر نه تنها آنها را از درگیری های غیر ضروری نجات می دهد ، بلکه باعث می شود در کل آنها افراد بهتری نیز داشته باشند.