اگرچه اعضای ادیان دیگر آشکارا در طول قرون وسطی به دست مسیحیان خوب رنج می بردند ، اما نباید فراموش کرد که مسیحیان نیز رنج می برند. هنگامی که رهبران کلیسا با مسیحیانی که جرات پیروی از یک مسیر مذهبی متفاوت را داشتند ، از دلسوزی آگوستین برای وادار کردن ورود به کلیسا با غیرت فراوانی استفاده شد.
در هزاره اول ، مجازات نادر بود ، اما در دهه 1200 ، اندکی پس از آغاز جنگهای صلیبی علیه مسلمانان ، جنگهای صلیبی کاملاً اروپایی علیه مخالفان مسیحی تصویب شد.
كاتاری: آزادگان جنوبی فرانسه
اولین قربانیان آلبیگنزها بودند ، که گاه به آن کاتارها می گفتند ، که در درجه اول در جنوب فرانسه قرار داشتند. این آزاد اندیشان فقیر در داستان کتاب مقدس آفرینش تردید داشتند ، تصور می کردند که عیسی به جای خدا یک فرشته است ، فراموشی را رد کرد ، و خواهان برتری شدید بود. کاتارها همچنین گام خطرناکی برای ترجمه کتاب مقدس به زبان مشترک مردم برداشته اند ، و این تنها به خشمگین کردن بیشتر رهبران مذهبی انجامید.
در سال 1208 ، پاپ Innocent III ارتشی بیش از 20،000 شوالیه و دهقانان مشتاق کشتن و غارت گرفتن راه خود را از طریق فرانسه به وجود آورد. هنگامی که شهر بزیرز به لشکرهای محاصره شده از مسیحیت سقوط کرد ، سربازان از میراث پاپی آرنود آمالریک سؤال کردند که چگونه باید افراد مؤمن را جدا از کافر بگوید. او سخنان معروف خود را گفت: "همه آنها را بکش. خدا خودش را خواهد شناخت."
والدنسیان خوش اخلاق
پیروان پیتر والدو از لیون ، به نام والدنسیان ، نیز از خشم مسیحیان رسمی رنج بردند. آنها علیرغم سیاست رسمی که فقط به وزیران مقرر اجازه موعظه داده می شوند ، نقش واعظان خیابانی را ترویج می کردند. آنها چیزهایی مانند سوگند ، جنگ ، یادگارها ، عزت مقدسین ، تمجیدها ، پاکسازی و موارد دیگر را که توسط رهبران مذهبی در آن زمان تبلیغ می شد ، رد می کردند.
كلیسا باید نوع اطلاعاتی را كه مردم شنیدند كنترل كند ، مبادا مبادا در اثر وسوسه فكر كردن برای خود فاسد شوند. آنها در سال 1184 در شورای ورونا به عنوان heretics اعلام شدند و سپس طی 500 سال بعد به سرقت برده و كشته شدند. در سال 1487 ، پاپ Innocent VIII خواستار یک جنگ صلیبی علیه جمعیت والدنسیان در فرانسه شد.
جنگ صلیب
دهها گروه بدعت همان سرنوشت را متحمل شدند. مسیحیان وقتی حتی اختلافات کلامی جزئی بوجود آمد ، از کشتن برادران مذهبی خود دریغ نمی کردند. برای آنها ، شاید هیچ اختلافی واقعاً جزئی نبود ، اما هرگونه انحرافی باعث اعتراض در اقتدار کلیسا و جامعه شد. این فرد نادری بود که جرات ایستادن و تصمیم گیری مستقل در مورد اعتقاد مذهبی را داشت ، با این واقعیت که قتل عام هر چه سریعتر صورت می گرفت ، نادرتر می شد.
جنگهای صلیبی ممکن است باعث ایجاد اختلال زیادی در وطن خود شود ، اما تا زمان مدرن نبود که عربی اصطلاحی را برای این پدیده بوجود آورد: الحوروب السیلیبیه ، "جنگ صلیب". هنگامی که اولین ارتشهای اروپایی به سوریه برخورد کردند ، مسلمانان در آنجا تصور می کردند که این حمله بیزانسی ها بوده و مهاجمان را "روم" یا رومی ها می نامند.
در حالی که مردم مسلمان فهمیدند که با یک دشمن جدید روبرو هستند ، آنها تشخیص ندادند که توسط نیروهای مشترک اروپایی مورد حمله قرار می گیرند. فرماندهان فرانسوی و شوالیه های فرانسوی تمایل داشتند که در صدر نبردها در جنگ صلیبی اول قرار بگیرند ، بنابراین مسلمانان منطقه بدون توجه به ملیت آنها ، از صلیبیون به عنوان فرانک یاد می کردند. در مورد مسلمانان ، این مرحله به سادگی مرحله دیگری در امپریالیسم فرانکی بود که در اسپانیا ، آفریقای شمالی و سیسیل تجربه شده بود.
نورالدین و هدف مشترک در بین مسلمانان
رهبران مسلمان شروع به درک این کردند که این دیگر رم نیست که خود یا امپریالیسم فرانکی دوباره تصدیق کند. آنها در روابط خود با مسیحیت از پدیده ای کاملاً جدید روبرو بودند - پدیده ای که نیاز به پاسخ جدید داشت.
این پاسخ تلاش برای ایجاد وحدت بیشتر و یک هدف مشترک در بین مسلمانان بود. اولین رهبری که این روند را آغاز کرد ، نورالدین بود و جانشین وی صلاح الدین (صلادین) حتی امروز و هم اروپایی ها و هم مسلمانان به خاطر مهارت های نظامی و شخصیت قوی او به یاد می آورند.
علیرغم تلاش های آنها ، مسلمانان همچنان عمدتاً متفرق و در بعضی مواقع حتی نسبت به تهدید اروپا بی تفاوت بودند. گهگاهی شرارت مذهبی باعث می شد تا مردم را به مشارکت در مبارزات علیه صلیبیون بکشاند ، اما افرادی که در سرزمین مقدس زندگی نمی کردند به سادگی نگران این موضوع نبودند و کسانی که بعضی اوقات با رهبران صلیبی علیه امپراطوری مسلمانان رقیب معاهده می بستند. هرچند اروپایی ها به همان اندازه بی نظم بودند ، معمولاً بدتر بودند.
در پایان ، صلیبیان تأثیر زیادی نگذاشتند. هنر ، معماری و ادبیات مسلمان تقریباً با تماس گسترده با مسیحیان اروپایی دست نخورده است.
یهودستیزی مسلمان و مسیحی
قبل از جنگهای صلیبی ، جوامع یهودی - برخی کاملاً بزرگ - در سراسر اروپا و خاورمیانه وجود داشت. آنها خود را تأسیس كرده بودند و در طی قرنهای متمادی زنده مانده بودند ، اما آنها اهداف وسوسه انگیز برای ترور صلیبیان را نیز فراهم می كردند. یهودیان که بین دو دین متخاصم گرفتار شده بودند ، در موقعیت غیرقابل وصفی قرار داشتند.
ضد یهودی مسیحی بدیهی است که مدتها قبل از جنگهای صلیبی وجود داشته است ، اما روابط ضعیف بین مسلمانان و مسیحیان برای تشدید اوضاع مشکل آفرین خدمت کرده است. در 1009 خلیفه الحکیم بی عمرو الله ، ششم خلیفه فاطمیون در مصر و بعداً بنیانگذار فرقه دروز دستور داد تا مقبره مقدس را بخرند و کلیه بناهای مسیحی در اورشلیم ویران شود. بعداً در سال 1012 دستور داد كه کلیه خانه های عبادت مسیحی و یهودی نابود شود.
کسی فکر می کند که این امر به سادگی روابط بین مسلمانان و مسیحیان را بدتر می کند ، با وجود این که عمرو الهی نیز دیوانه قلمداد می شد و مسلمانان بعداً در بازسازی مقبره مقدس سهم بسزایی داشتند. اما به دلایلی ، یهودیان نیز مقصر این وقایع بودند.
در اروپا ، شایعه ای شکل گرفت که "شاهزاده بابل" دستور داده بود تا با القای یهودیان ، مقبره مقدس را نابود کند. حمله به جوامع یهودی در شهرهایی مانند روئن ، اورلئان ، و ماینز اتفاق افتاد و این شایعه به بنیان قتل عام های بعدی جوامع یهودی توسط صلیبیون که به سمت سرزمین مقدس حرکت می کردند ، پایه ریزی شد.
کلیساها سعی می کنند از یهودیان محافظت کنند
با این حال ، مسیحیت و رهبران آن در خشونت علیه یهودیان متحد نبودند. برخی ، از جمله بسیاری از کلیساها ، آرزو کردند یهودیان آسیبی نبینند و در صدد محافظت از آنها بودند.
تعداد معدودی در محافظت از یهودیان محلی از شرارت با صلیبیون موفق بودند و توانستند کمک خانواده های محلی را برای مخفی کردن آنها ثبت کنند. برخی دیگر سعی در کمک به آنها داشتند اما به اوباش تسلیم نشدند تا مبادا کشته شوند. اسقف اعظم ماینز تغییر کرد و کمی آهسته فکر کرد و برای نجات جان خود از شهر فرار کرد اما حداقل هزار یهودی خوش شانس نبودند.
البته ، مسیحیت قرن ها بود که تصاویر و نگرش های ناعادلانه درباره یهودیان را تبلیغ می کرد. کلیسا از طریق اقدام یا عدم تحرک ، رفتار با یهودیان به عنوان شهروندان طبقه دوم را تشویق کرد و همین امر ، به آسانی منجر به بدنام سازی آنها شد.
غسل تعمید و کیدوش هه شم
به هیچ وجه نمی توان گفت که چگونه یهودیان در اروپا و سرزمین مقدس به دست صلیبیون مسیحی جان باختند ، اما بیشترین تخمین ها تعداد این تعداد را در ده ها هزار نفر قرار داده است. گاهی اوقات به آنها انتخاب تعمید داده می شد (تبدیل یا شمشیر تصویری است که معمولاً به فتوحات مسلمان نسبت داده می شود ، اما مسیحیان نیز این کار را انجام می دادند) ، اما بیشتر اوقات به طور آشکار کشته می شدند.
تعداد معدودی دیگر تصمیم گرفتند تا سرنوشت خود را تعیین كنند نه اینکه منتظر رحمت و آرامش همسایگان مسیحی خود باشند. در اقدامی به نام کیدوش هاشم ، ابتدا مردان یهودی همسر و فرزندان خود و سپس خود را به عنوان نوعی شهادت داوطلبانه به قتل می رسانند. سرانجام ، جوامع یهودی در اروپا و خاورمیانه بیشترین آسیب را از جنگهای صلیبی مسیحیان علیه اسلام گرفتند.
مسلمانان مدرن و جنگهای صلیبی
به دلیل جنگهای صلیبی ، هرگونه حمله غربی به خاورمیانه غالباً به عنوان ادامه اجرای قرون وسطایی دین و امپریالیسم غربی تلقی می شود. اگر مسلمانان صرفاً به درگیری هایی که از دست داده بودند نگران بودند ، با سابقه ای از استعمار اروپا در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن روبرو می شدند. استدلال های خوبی وجود دارد مبنی بر اینکه مشکلات مدرن ، بخشی از میراث میراث مرزهای استعماری اروپا است.
استعمار اروپا به طور کامل میراث خودمختاری و فتح را که از زمان محمد در کشورهای مسلمان وجود داشته است ، برگرداند. به جای اینکه برابر با مسیحیان غربی باشند ، اگر برتری نباشند ، بر این باورند که غرب مسیحی حاکم و تحت سلطه آنهاست. این ضربه مهمی برای احساس استقلال و هویت مسلمانان بود ، ضرباتی که به طور مداوم در وقایع جاری نمایان می شود.
با جنگهای صلیبی به عنوان الگوی تعیین کننده روابط بین اسلام و مسیحیت رفتار می شود. استعمار اروپا تقریباً همیشه نه به عنوان یک رویداد جداگانه از جنگهای صلیبی رفتار می شود بلکه در عوض ادامه آنها به شکلی جدید - درست مانند ایجاد کشور اسرائیل.
با این وجود ، جنگهای صلیبی یک شکست دیدنی بود. سرزمین فتح شده نسبتاً كوچك بود ، مدت زمان طولانی نگهداری نشده بود و تنها ضرر دائمی شبه جزیره ایبری بود ، منطقه ای كه به هر حال در اصل اروپایی و مسیحی بود. مسلمانان از جنگهای صلیبی هیچ تاثیری در دراز مدت نداشتند و در حقیقت ، نیروهای مسلمان برای تصرف قسطنطنیه و حرکت بیشتر به اروپا از آنچه مسیحیان به خاورمیانه بازگشتند ، بازگشتند. جنگهای صلیبی فقط پیروزی مسلمانان نبودند ، بلکه با گذشت زمان برتری مسلمانان را از نظر تاکتیکها ، اعداد و توانایی اتحاد در برابر تهدیدهای خارجی ثابت کردند.
امروز روابط مسلمانان و یهودیان
اگرچه جنگهای صلیبی عموماً از طریق لنزهای تحقیر دیده می شوند ، اما یکی از نقاط برجسته در کل ماجرا ، چهره سالادین است: رهبر نظامی که مسلمانان را به یک نیروی مبارزاتی مؤثر تبدیل کرد که اساساً مهاجمان مسیحی را بیرون می کشید. حتی امروز مسلمانان عرب سالاد را تکریم می کنند و می گویند برای خلاص شدن از مهاجمان فعلی اسرائیل ، یک سالاد دیگر لازم است. امروزه بسیاری از یهودیان به عنوان صلیبیان مدرن ، اروپایی ها یا نوادگان اروپایی ها که دارای بیشتر سرزمینی هستند که پادشاهی لاتین اورشلیم را تشکیل داده اند ، در نظر گرفته می شوند. امید است که به زودی "پادشاهی" آنها از بین برود.
جنگ آمریکا علیه تروریسم
رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در هنگام تبلیغ جنگ علیه تروریسم ابتدا آن را "صلیبی" توصیف می کرد ، چیزی که او مجبور شد سریعاً از آن عقب نشینی کند زیرا فقط این تصور مسلمانان را تقویت می کند که "جنگ با تروریسم" صرفاً ماسکی برای یک "جنگ علیه اسلام" جدید غربی. هرگونه تلاش قدرتهای غربی برای دخالت در امور اعراب یا مسلمانان از طریق لنزهای دوقلوی جنگهای صلیبی مسیحی و استعمار اروپایی مشاهده می شود. این بیش از هر چیز ، میراث معاصر جنگهای صلیبی است و یکی از این موارد است که روابط بین اسلام و مسیحیت را برای مدت طولانی ادامه خواهد داد.